ققنوس ایران

ایران باستان

ققنوس ایران

ایران باستان

کوروش کبیر یا کیخسرو شاهنامه:

پاره ای از دلایل که کیخسرو(سومین پادشاه سلسله کیانیان در داستانهای ملی) را با کوروش کبیر مطابق می داند:

 

١- مادر هر دو پادشاه نسبت به تبار خودشان بیگانه بودند.

 

٢- هر دو نفر دور از پدر، بزرگ شدند و بعد از پدر بزرگ خویش به سلطنت رسیدند.

 

٣- هردو پادشاه با اقوام بیگانه جنگیدند و بر آنان پیروز شدند.

 

٤- کیخسرو اژدهای مهیبی را بین پارس و اصفهان معدوم کرد و کوروش کبیر، آژیدهاک پادشاه ماد را در ناحیه ای میان پارس و اصفهان شکست داد و سلسله ماد را پایان بخشید.

 

٥- پایان کار و مرگ هیچکدام دو پادشاه درست معلوم نشد و در اسرار باقی مانده است.

نوروز در دیگر کشورها:

 

جشن ایرانی نوروز نه تنها در ایران بلکه هر آنجایی که فرهنگ تمدن کهن ایران اثری دارد برگزار می‌شود.

 

نوروز در تاجیکستان:

 

عید نوروز برای مردم تاجیکستان بویژه بدخشانیان تاجیکستان عید ملی نیاکان است و از آن به عنوان رمز دوستی و زنده شدن کل موجودات یاد می‌کنند و به نام خیدیر ایام یعنی عید بزرگ معروف است. مردم تاجیکستان به ویژه بدخشانیان تاجیک در ایام عید نوروز خانه را پاک کرده و به اصطلاح خانه تکانی می‌کنند، همچنین ظروف خانه را کاملا" شسته و تمیز می‌کنند تا گردی از سال کهنه باقی نماند و برابر رسم دیرینه نوروز قبل از شروع عید نوروز بانوی خانه وقتی که خورشید به اندازه یک سر نیزه بالا آمد دو جارو را که سرخ رنگ است و در فصل پاییز از کوه جمع آوری کرده‌اند و تا جشن نوروز نگاه داشته‌اند در جلوی خانه راست می‌‌گذارند. چون رنگ سرخ برای این مردم رمز نیکی و پیروزی و برکت است. پس از طلوع کامل خورشید هر خانواده‌ای می‌‌کوشد هر چه زودتر وسایل خانه را به بیرون آورده و یک پارچه قرمز را بالای سردر ورودی خانه بیاویزد که این معنی همان رمز نیکی و خوشی ایام سال را در داخل خانه مرتب چیده و با باز کردن در و پنجره به نوعی هوای نوروزی و بهاری را که معتقدند حامل برکت و شادی است وارد خانه نماید.

در این سرزمین پختن شیرینی ویژه و غذاهای متنوع جزء رسم و رسوم این ایام است، همچنین برگزاری مسابقاتی از قبیل، تاب بازی، تخم مرغ بازی، کبک جنگی، خروس جنگی، بزکشی، کشتی محلی نیز در این ایام به شادی آن می‌‌افزاید و یکی از غذاهای معروف این ایام باج نام دارد در این غذا کله پاچه گوسفند را با گندم پخته و دیگران را با آن مهمان می‌کنند.

 

نوروز در افغانستان:

 

نوروز در افغانستان یا به عبارتی در بلخ و مرکز آن مزار شریف هنوز به همان فر و شکوه پیشین برکزار می‌شود. در روزهای اول سال همه دشت‌های بلخ ودیوار و پشت بام‌های گلی آن پر از گل سرخ می‌شود گویی بلخ سبدی از گل سرخ است یا به عبارتی مانند اجاق بزرگی که در آن لاله می‌‌سوزد این گل فقط در بلخ به وفور و کثرت می‌‌روید و از این رو جشن نوروز و جشن گل سرخ هر دو به یک معنی به کار می‌رود. در اولین روز عید نوروز علم امام علی با مراسم خاص و با شکوهی در صبح آن روز برافراشته می‌شود. با افراشته شدن آن جشن نوروز نیز رسما" آغاز می‌شود و تا چهل شبانه روز ادامه می‌‌یابد و در این چهل شبانه روز حاجتمندان و بیماران برای شفا در پای این علم مقدس به چله می‌‌نشینند. گفته شده بسیاری از بیماران لاعلاج در زیر همین علم شفا یافته اند. مردم این سرزمین بر این باورند که اگر بر افراشته شدن علم به آرامی و بدون لرزش و توقف از زمین بلند شود سالی که در پیش است نیکو و میمون است. از آیین و رسم نوروزی در سرزمین بلخ می‌توان به شستشوی فرش‌های خانه و زدودن گرد و غبار پیش از آمدن نوروز و انجام مسابقات مختلف از قبیل بزکشی، شتر جنگی، شتر سواری، قوچ جنگی و کشتی خاص این منطقه اشاره نمود. نوروز در ترکیه عثمانیان یا مردم ترکیه امروز عید نوروز را به عنوان یکی از معدود ایام جشن می‌‌گرفتند. در این روز حکیم باشی معجون مخصوصی که (نوروزیه) نامیده می‌‌شد جهت پادشاهان و درباریان تهیه می‌‌نمود که گفته شده است این معجون از چهل نوع ماده مخصوص تهیه می‌‌شده است که شفابخش بسیاری از بیماری‌ها و دردها بوده و باعث افزایش قدرت بدنی می‌‌شده است. مردم این سرزمین نوروز را آغاز بهار طبیعت و شروع تجدید حیات و طراوت در جهان و برخی روز مقدس در مقابل شب قدر و شب برائت و برخی عامل اتحاد و همبستگی و حتی آن را زادروز امام علی و تعیین ایشان به خلافت و سالروز ازدواج ایشان با حضرت فاطمه دانسته اند.

 

نوروز در مناطق کردنشین عراق و ترکیه:

 

نوروز تا نخستین سال‌های تشکیل جمهوری ترکیه در میان ترکان ترکیه پایدار ماند و سپس رفته رفته اهمیت پیشین خود را از دست داد و تنها در مناطق کردنشین و در پاره‌ای از مناطق شمال رسم وآیین نوروز موجودیت خود را حفظ کرده است.

کردهای ترکیه سال‌ها برای به رسمیت شناخته شدن نوروز در این کشور تلاش کردند. اکنون نوروز در ترکیه تعطیل رسمی به‌شمار می‌رود.

 

نوروز در جمهوری آذربایجان:

 

یکی از جشن‌های بزرگ مردم اران (جمهوری آذربایجان) نوروز است. در جمهوری آذربایجان درباره پیدایش جشن نوروز اسطوره‌ها و افسانه‌های گوناگونی نقل شده است. مثلا" در روایتی آمده است، سیاوش پسر کیکاووس به کشور افراسیاب سفر می‌کند افراسیاب از وی به نحو قابل توجهی پذیرایی می‌کند و حتی دخترش را به عقد وی در می‌‌آورد و سیاوش به یاد سفرش از دیار افراسیاب دیوار بخارا را بنا می‌کند. ولی دشمنان که از این امر ناخرسند بوده‌اند میان سیاوش و افراسیاب را بر هم زده به طوری که افراسیاب تصمیم به قتل سیاوش می‌گیرد و پس از کشته شدن سیاوش دستور می‌دهد جنازه‌اش را روی کنگره‌های دیوار بخارا قرار دهند. زرتشتیان جسد وی را برداشته و در قدمتگاه دروازه شرقی دفن می‌کنند و مرثیه‌های بسیاری در وصف سیاوش و مرگش سرودند به طوری که این مرثیه‌ها بین مردم گسترش یافت و در همین سیاوش مرثیه‌ها روز دفن سیاوش را زرتشتیان نوروز نامیدند.

مردم اران به واسطه اعتقادات شدید به آیین و مراسم نوروز برای با شکوه تر انجام شدن جشن نوروز برای این مراسم تدارک ویژه‌ای می‌بینند. از قبیل: سرودن ترانه‌ها پیش از نوروز، تدارک بساط شادی ایام نوروز، تهیه لوازم و مواد مورد نیاز سفره نوروز، تهیه چیستان‌های نوروزی، ستایش و نفرین‌های نوروزی، پند و امثال نوروزی، اعتقادات نوروزی، عادات نوروزی، تماشای نوروزی،آزردنی‌های نوروزی و انجام آیین و مراسم نوروزی.

درمیان مردم اران رسم بر این است پیش از رسیدن نوروز پوشاک نو خریده به خانه و حیاط سر و سامان داده فرش و پلاس نو بافته و به استقبال نوروز می‌روند، در رابطه با عید نوروز جای مهمی به اعتقادات و فال‌ها داده می‌شود به طوری که در شب چهارشنبه سوری دختران نو رسیده در ته دل فالی گرفته و و مخفیانه پشت درنیمه باز به انتظار ایستاده و اگر در این هنگام حرف خوب و موافقی بشنوند آرزویشان برآورده شده و اگر حرف نامناسبی می‌شنیدند نیتشان عملی نمی‌گشته است. بنابر این برمبنای آیین عید مردم از بد گویی و حرف نامناسب دوری می‌جویند.

در میان عادات نوروزی مراسم خاطره انگیزی همچون ارسال خوان سمنو، انداختن کلاه پوستین به درها، آویزان کردن کیسه و توبره از سوراخ بام در شب عید و درخواست تحفه عید در این سرزمین موسوم است.

 

نوروز در قزاقستان:

 

مردم قزاقستان نوروز را اعتدال بهاری می‌‌دانند و بر این باورند که در این روز ستاره‌های آسمانی به نقطه ابتدایی می‌‌رسند و همه جا تازه می‌شود و روی زمین شادمانی بر قرارمی‌شود. همچنین قزاق‌ها معتقدند که نوروز آغاز سال است و در میان آنان عبارات زیبایی دربارهٔ نوروز وجود دارد. نوروز روزی است که یک سال منتظرش بوده‌اند نوروز روزی است که خیر بر زمین فرود آمده و بالاخره نوروز روزی است که سنگ نیلگون سمرقند آب می‌شود:

در شب سال تحویل تا شب قزیر صاحبخانه دو عدد شمع در بالای خانه اش روشن می‌کند وخانه اش را خانه تکانی کرده و چون مردم قزاق باور بر این دارند که تمیز بودن خانه در آغاز سال نو باعث می‌شود افراد آن خانه دچار بیماری و بدبختی نشوند آنان بر این مساله ایمان دارند و آن را هر ساله رعایت می‌کنند.

در شب نوروز دختران روستایی قزاق با آخرین گوشت باقیمانده از گوشت اسب که سوقیم نام دارد غذایی به نام اویقی آشار همراه با آویز می‌‌پزند و از جوان‌هایی که دوستشان دارند پذیرایی می‌کنند. آنان نیز در قبال آن به دختران آینه و شانه و عظر هدیه می‌کنند که آن را سلت اتکیتر می‌‌نامند و به معنی علاقه آور می‌‌باشد.

در عید نوروز جوانان یک اسب سرکش را زین کرده و عروسکی که ساخته دست خودشان است با آویز زنگوله‌ای به گردنش درساعت سه صبح که ساعتی معین از شب قزیر است رها نموده تا از این طریف مردم را بیدار نمایند. عروسک در حقیقت نمادی از سال نو است که آمدن خود را سوار بر اسب به همه اعلام می‌کند.

نوروز برای قزاق‌ها بسیار مقدس بوده و اگر در این روز باران یا برف ببارد آن را به فال نیک گرفته و معتقدند سال خوبی پیش رو خواهند داشت. در عید نوروز مردم لباس نو و سفید به تن می‌کنند که نشانه شادمانی است. دید و بازدید اقوام دراین ایام با زدن شانه‌ها به یکدیگر از آیین و رسوم مردم قزاق در ایام عید نوروز می‌‌باشد، همچنین پختن غذایی به نام نوروز گوژه (کوژه = آش) که تهیه آن به معنی خداحافظ با زمستان و غذاهای زمستانی است و از هفت نوع ماده غذایی تهیه می‌شود در این ایام جزو آیین و رسوم این سرزمین می‌‌باشد.

مسابقات معروفی نیز در ایام نوروز در قزاقستان برگزار می‌شود که از مهم‌ترین آنان می‌توان به (قول توزاق) اشاره نمود که بین گروههای مرد و زن برگزار می‌شود. اگر برنده زن‌ها باشند قزاق‌ها معتقدند آن سال خوب و پربرکتی است اگر مردها پیروز شوند آن سال نامساعد خواهد بود. از دیگر مسابقات می‌توان به کوکپار برداشتن بز از مکانی مشخص توسط سواران، آودار یسپاق، قیزقوو و آلتی باقان اشاره نمود.

در عصر نوروز نیز مسابقه آیتیس آغاز می‌شود که مسابقه شعر و شاعری است.

 

نوروز در ترکمنستان:

 

در کشور ترکمنستان طبق رسم قدیم و جدید دوبار در سال جشن نو گرفته می‌شود. یکی از این جشن‌ها با استناد به تقویم میلادی که به تایید سازمان ملل رسیده به عنوان جشن بین المللی (سال نو) شناخته می‌شود و دیگری برگزاری عید نوروز به نشانهٔ احیای دوبارهٔ آداب و رسوم دیرینه مردم ترکمنستان است.

مردم ترکمنستان عقیده دارند زمانی که جمشید به عنوان چهارمین پادشاه پیشدادیان بر تخت سلطنت نشست آن روز را نوروز نامیدند.

مردم ترکمنستان دراین ایام با پختن غذاهای معروف نوروزی مانند: نوروز کجه، نوروز بامه، سمنی (سمنو) و اجرای بازی‌های مختلف توسط جوانان ترکمن حال وهوای دیگری به این جشن و شادی می‌‌دهند.

در ایام نوروز مسابقات مختلفی در ترکمنستان برگزار می‌شود که می‌توان به مسابقات اسب دوانی، کشتی، پرش برای گرفتن دستمال از بلندی، خروس جنگی، شاخ زنی میش ها، شطرنج بازی، مهره بازی، تاب بازی اشاره نمود.

دید و بازدید در ایام نوروز در میان مردم ترکمن از جایگاه و منزلت خاصی برخوردار می‌‌باشد.

 

نوروز در قرقیزستان:

 

عید نوروز در قرقیزستان تنها یک روز آن هم در روز اول یا دوم فروردین ماه است که به 29 روز یا 30 روز بودن اسفند بستگی دارد. اگر اسفند 29 روز باشد اول فروردین و اگر 30 روز باشد در روز دوم فروردین برگزار می‌شود. تا قبل از فروپاشی شوروی سابق این مراسم به دست فراموشی سپرده شده بود ولی پس از فروپاشی دوباره حیات یافت و هر ساله با شکوهتر از سال قبل برگزار می‌شود.

مراسم جشن این روز را در شهرها دولت تدارک می‌بیند و در روستاها بزرگان و ریش سفیدان در برگزاری آن دخالت دارند. در شهرها در میادین بزرگ و در روستاها در بیابان‌های اطراف این جشن برگزار می‌شود.

در قرقیزستان در این روز پختن غذاهای معروف قرقیزی مثل (بش بارماق) مانته برسک و کاتما مرسوم است که به صورت رایگان بین حاضران در جشن پخش می‌شود.

در قرقیزستان در این روز افزون بر جشن برگزاری یکسری مسابقات از قبیل سوارکاری و غیره نیز مرسوم است و به گونه چشمگیری در این روز مسابقات دنبال می‌شود و جوایز ارزنده‌ای به نفرات برتر داده می‌شود.

== افسانه غذای عید قرقیزهااما == «کوجه سومولوک» افسانه خاص خود را دارد: سال‌ها و سال‌ها پیش در میان کوه‌ها روستای کوچکی بود. در این روستا زن بیوه‌ای زندگی می‌کرد که به زحمت از عهده سیر کردن شکم بچه‌هایش بر می‌آمد. یک روز که در خانه چیزی برای خوردن نمانده بود و بچه‌ها از شدت گرسنگی به گریه افتاده بودند، زن برای آرام کردن بچه‌ها وانمود کرد قصد پختن غذا را دارد و به همین دلیل دور از چشم بچه‌ها چند قلوه سنگ را توی دیگ پر از آب قرار داد و دیگ را هم روی اجاق گذاشت: «گریه نکنید، غذا رو بار گذاشتم؛ پختنش زیاد طول نمی کشه». بچه‌ها که این حرف مادر ساکت‌شان کرده بود تا شب به انتظار غذا نشستند، اما آنقدر از غذا خبری نشد که آخر سر خواب شان برد. شکم خالی اجازه تا صبح خوابیدن را به بچه‌ها نداد. آنها قبل از طلوع آفتاب بیدار شده و سراغ غذا را گرفتند. مادر که گیج شده بود، از سر ناچاری رفت سر اجاق و در دیگ را برداشت که یکهو دید سنگ‌ها بدل به غذای خوشبویی شده‌اند که با محصولات زراعی مختلف درست می‌شود.... زن و بچه‌ها که سر سفره نشستند، این احساس به آنها دست داد که سر سفره عید نشسته اند... و از آن روز سومولوک به غذای نوروزی قرقیزها بدل شد.

 

 

 

نوروز در پاکستان:

 

در پاکستان نوروز را عالم افروز یعنی روز تازه رسیده که با ورود خود جهان را روشن و درخشان می‌کند می‌‌نامند.

در میان مردم این سرزمین تقویم و روز شمار و یا سالنمای نوروز از اهمیت خاصی برخوردار است. بدین جهت گروه‌ها و دسته‌های مختلف دینی و اجتماعی در صفحات اول تقویم‌های خود به تفسیر و توضیح نوروز و ارزش و اهمیت آن می‌‌پردازند و این تقویم را در پاکستان (جنتری) می‌‌نامند.

از آداب و رسوم عید نوروز در میان مردم پاکستان می‌توان به خانه تکانی و یا به عبارتی پاکیزه کردن خانه و کاشانه و پوشیدن لباس و تهیه نمودن انواع شیرینی مثل (لدو) گلاب حامن، رس ملائی، کیک، برفی، شکرپاره، کریم رول، سوهن حلوا، و همچنین پختن غذاهای معروف این ایام و عیدی دادن و گرفتن و دید و بازدید اقوام اشاره نمود.

در ایام نوروز مردم پاکستان از گفتار نا مناسب پرهیز نموده و با نواختن و نوازش یکدیگر با احترام و اخلاص یکدیگر را نام می‌‌برند. همچنین سرودن اشعار نوروزی به زبان‌های اردو، دری و عربی در این ایام مرسوم است که بیشتر در قالب قصیده و غزل بیان می‌شود.

پاکستانی‌ها بر این باورند که مقصد نوروز، امیدواری و در امن و صلح و آشتی نگهداشتن جهان اسلام و عالم انسانیت است تا آنجا که آزادی و آزادگی، خوشبختی و کامیابی، محبت و دوستی و برادری و برابری همچون بوی خوش گلهای بهاری در دل و جان مردمان جایگزین می‌گردد.

 

نوروز در زنگبار:

 

در زمان‌های کهن گروه بزرگی از شیرازیان به زنگبار در کرانه‌های شرقی قاره افریقا کوچیدند و آیین‌های ایرانی مانند نوروز را نیز با خود بهمراه بردند. جشن نوروز در زنگبار «نوروزی» نامیده می‌شود و هنوز جشنی شناخته شده است.

 

نوروز در مصر:

 

قبطیان مصر نیز جشنی سالانه به‌نام نیروز دارند که به عربی به آن النیروز می‌گویند. این جشن هر سال در اول پائیز برگزار می‌شود و روز آغاز سال در تقویم قبطیان است. در مورد سابقه این جشن برخی معتقدند که یادگاری از دوره تسلط هخامنشیان بر مصر است، اگر چه خود قبطیان آن را مربوط به مصر باستان می‌دانند.

نظام ایران باستان:

شیوه تولید آسیائی در ایران:

 

طی سال های اخیر، درعرصهٔ مطالعات مربوط به مسایل ایران، شاهد توجه دوباره به مفهوم شیوهٔ تولید آسیایی بوده ایم. این نظر که ایران پیش از مشروطیت جامعه‌ای مبتنی بر شیوه تولید آسیایی بوده، در میان محققان علوم اجتماعی، تاریخ نگاران اقتصادی و فعالان سیاسی، چه مارکسیست و چه غیرمارکسیست، مقبولیت چشمگیری یافته است. مقبولیت این نظر اساساً ناشی ازدوعامل است : نخست آن که هم خوداین مفهوم وهم کاربرد معین آن در تاریخ ایران، از مارکس گرفته شده است و درمارکسیسم سابقهٔ طولانی دارد؛ دوم آن که ظاهراً این مفهوم تناقضات نظری و تجربی نظرات مقابل را که ایران را جامعه‌ای فئودالی می داند دربرندارد؛ تناقضاتی چون فقدان اشرافیت زمین دار و نهاد سرفی.

تعاریف مارکسیستی دراین زمینه کلی است وغالباً به کاربرد غیرانتقادی و موردی این مفهوم درشرایط اجتماعی _ اقتصادی و سیاسی ایران قبل از انقلاب مشروطه محدود می‌شود. دراین تعاریف براهمیت مالکیت دولتی برزمین های کشاورزی و رواج مالیات _ اجاره که ناشی ازشرایط عمومی جغرافیایی وآب وهوایی ایران است، تاکید می‌شود. ظاهراً اِشکال اصلی این تعاریف آن است که واقعیت ها را توضیح نمی‌دهد. مالکیت دولتی زمین، تنها شکل مالکیت ارضی و نوع فراگیر آن نبوده همراه این گونه مالکیت، انواع دیگر مالکیت ارضی واراضی موقوفه نیز وجودداشته و اندازه و تناسب آن ها در دوره‌های مختلف متفاوت بوده است.

لذا به جای جست وجوی اشکال یونانی- رومی بردگی در ایران، به جای یافتن اشکال فرانسوی ـ آلمانی فئودالیسم در ایران به جای جست و جسوی شکل انگلیسی ـ هلندی رشد سرمایه داری در کشور ما، باید به دنبال یافتن آن اشکالی رفت که در این کشور پدید شده و با آن که از جهت سرشت خود، پدیده‌های جوامع دیگر بشری را تکرار می‌‌کند از بسیاری جهات شکل بروز خود، یگانه و ویژه است.

 

ویژگی های جامعه ایرانی پیش از اسلام:

 

درباره جامعه ایرانی پیش از اسلام به ویژه درباره آن سلسله‌های ایرانی مانند هخامنشی، اشکانیان، ساسانیان اطلاعات بسیاری در دست است.

ظاهرا پیدایش تمدن نوین از ترکیب مدنیت کوچنده شعبانی آریایی و مدنیت ساکن بومیان به همان ترتیب که برخی مورخین از آن جمله گیرشمن معترض شده‌اند تاریخ خونینی نیست و غالبا اختلاط تدریجی و «مسالمت آمیزی» رخ داده است. به هر صورت ما در حدود هزار قبل از میلاد، یعنی قریب سه هزار سال پیش با چهره آن چنان ایرانی آشنا هستیم که تقریبا تا یورش بزرگ تازیان مسلمان کما بیش از جهت اتنیک همانند باقی ماند.

آنچه برای یک بررسی کننده دوران پیش از اسلام دانستنش واجب است آن است که جامعه ایران در آن دوران نسبتا شناخته شده‌ای که مزده یسنه در آن رواج یافت تا در آمدن جیوش تازیان مسلمان چه گونه جامعه‌ای بوده است؟

طی این دوران مادها، هخامنشی، سلوکیان، اشکانیان، و ساسانیان در ایران حکومت کردند.

مادها در ایران قریب 250 سال (708- 550 ق.م) هخامنشیها کمی بیش از دویست سال (546-330 ق.م) سلوکیان در حدود صد سال (330 -250 ق.م) اشکانیان، قریب پانصد سال (250 ق.م – 226 م) و ساسانیان قریب چهار صد و سی سال (226-651 م) حکم روایی داشتند.

مطلب را از مادها آغاز می‌‌کنیم که از اوائل قرن هفتم قبل از میلاد سلسله خود را بنیاد هشتند و به ساسانیان ختم می‌‌کنیم که در سال 652 بعد از میلاد منقرض شدند. این دوران قریب 1500 سال را در بر می‌‌گیرد و کمی بیش از دورانی است که ما را از انقراض ساسانیان جدا می‌‌کند.

در این دوران دراز هزار و پانصد ساله جامعه ایرانی چه گونه جامعه‌ای بود، تردیدی نیست نه یک جامعه طی هزار و پانصد سال بلاتغییر نمانده و در افزارها و شیوه تولید آن، مناسبات تولیدی آن، نظام طبقاتی آن، رژیم دولتی آن، سطح تکامل فرهنگی آن و غیره تحولاتی که ناچار در جهت بغرنج تر شدن یعنی در سمت تکاملی است، رخ می‌‌دهد و در واقع نیز چنین بوده است.

 

مادها:

 

یکی از ویژگی های این جامعه طی هزار و پانصد سال نوعی ثبات ساختمانی آن در عین تغییر است تغییر در آن است که نظام دودمانی یا نظام «ویس» اولیه که مبتنی بر رسوم پدر سالاری بود از همان آغاز برخورد آریاها با تمدن های بومی و به ویژه از دوران ماد زوال می‌‌یابد و به جای آن به تدریج شاه و شاهنشاه و دولت متمرکز، شهرها بازار و پیشه وران، بازرگانی، روابط پولی، بردگی پدید می‌‌گردد و سپس این جریان نیز به تدریج دگرگون می‌‌شود و تیول داری و فئودالیسم و اریستوکراتیسم و هیرارشی و شیوه کاست مانند طبقاتی ظهور می‌‌کند. ولی از سوی دیگر ثبات در آن است که بدون آن که نظام دودمانی پدرسالاری از میان برود و در حالی که بسیاری از موسسات و موازین آن به جاست بردگی پدید می‌‌شود و بدون آن که بردگی از میان برود مقررات جامعه هیرارشیک و اشرافی فئودال و تیول داری ظهور می‌‌کند و همه در کنار هم و تا دیری حتی تا دیری پس از استقرار اسلام زندگی می‌‌کنند.

اگر بخواهیم الگوهای تجریدی را برداریم و در ایران در جست و جوی «نظام بردگی» از نوع یونان و رم و یا نظام فئودال از نوع اروپایی غربی بر آییم یا دچار نومیدی می‌‌شویم یا مجبوریم برای واقعیات تعبیراتی بتراشیم و به دعاوی بدون مدرک دست زنیم.

پیش از آنکه تعمیمی از مختصات تکامل جامعه ایران قبل از اسلام به دست بدهیم بی فایده نیست نخست سیر مشخص این جامعه را به ویژه در الگوی تمدن های هخامنشی سلوکی، پارتی و ساسانی بررسی کنیم:

 

 

هخامنشی:

 

۱ ـ تمدن هخامنشی مقارن با یکی از ادوار جهانی اوج مدنیت است. امپراطوری وسیع هخامنشی درعین حال که اسارتگاه اقوام مختلف تحت سیطره پارس ها بود در عین حال به یک انبیق عظیم اختلاط مدنیت ها مبدل گردید. دهقانان آزاد در پارس و دهقانان وابسته به زمین در اراضی اقوام دست نشانده دو نمونه دهقان ـ یعنی کثیرالعده‌ترین مولدان این جامعه اند. داریوش به عنوان پادشاه ایران نخستین بانی یک سازمان منظم دولتی است که البته به مقدار زیادی ناشی از اقتباس تجارب اقوام کهن تر در این زمینه و از آن جمله اقتباس از آسوری هاست.

شاه یک شه تئوکراتیک بود. قادعه تئوکراسی یا دین سالاری که در نزد شاهان ساسانی و سپس خلفاء اموی و عباسی و فاطمی و پاپ ها (در دوران قدرتشان) به شکل کلاسیک در می‌‌آید، در این دوران با آن شدت دیده نمی‌شود ولی داریوش خود را نماینده آهورمزده می‌‌دانست. تقریبا تردیدی نمی‌توان داشت که دین مزده یسنه در دوران هخامنشی دین مسلط است و حال آنکه پیدایش این دین و رواج آن در جامعه ایران به 500 - 600 سال پیش از دوران داریوش مربوط می‌‌شود.

2 ـ تمدن هلنیستی دوران سلوکی جهات مثبت رشد اقتصادی - اجتماعی دوران هخامنشی را تشدید کرد. آن چنان رابطه‌ای بین شرق و غرب برقرار شد که نظیر آن در دوران های طولانی بعد دیده نمی‌شود. درست مانند دوران تسلط اعراب نخست بخش های خاوری ایران که از مرکز تسلط سلوکیان دور بودند به قیادت قبایل جنگ جو و تیرانداز پارتی دست به مقاومت می‌‌زنند و ایران خود را به برکت آنان سرانجام از زیر سلطه سلوکی ها و به تدریج از سیطره خط و زبان یونانی و یونانی مابی شدید بیرون می‌‌آورد.

 

اشکانیان:

 

3 ـ در ایران پارتی که پایتخت خود را به تدریج از نسا در خاور به تیسفون در باختر منتقل می‌‌کند سجیه قبیله‌ای سازمان دهندگان تأثیرات عمیق خود را باقی می‌‌گذارد. جامعه پارتی از جامعه پارسی هخامنشی جدید و مختصات ایلاتی قبایلی که اینک سر کار آمده بودند به دمکراسی قبیله‌ای نزدیک تر است. لذا اختیارات شاه محدود تر است. « مهستان» مرکب از خاندان های اشرافی و « انجمن فرزانگان و مغان» در تعیین شاه و عزل و نصبش تأثیر دارند.

جهت نظامی و جنگی حکومت نیز قوی تر و جهت تسامح مذهبی شدیدتر است. این امور ره بطور عینی ناشی از عقب مانده تر بودن قبایل پارتی نسبت به قبایل مادی و پارسی است که زودتر شهرنشین ومتمدن شده بودند.

 

 

ساسانیان:

 

4- جامعه ساسانی نوعی سنتز دو جامعه اشکانی و هخامنشی است. سیستم دولت داری، قدرت نامحدود شاهنشاه، نقش دین، بغرنجی دستگاه دولتی، وابستگی به سنت ها آن را به جامعه هخامنشی بیش از جامعه اشکانی شبیه می‌‌کند و تقریبا به مثابه دنباله آن دوران است. ولی از سوی دیگر این یک تکرار عینی جامعه هخامنشی نیست بلکه وارث فرهنگ مادی و معنوی بغرنج تر شده دوران هلنیستی و اشکانی است که خود به نوبه خود این فرهنگ مادی و معنوی را در همه زمینه‌ها باز هم پیش می‌‌برد و بغرنج تر می‌‌کند. تکامل تولید کشاورزی و پیشه وری بسط شهرها و پیدایش شهرهای نوین همراه با گسترش جاده‌های ارتباطی و تشدید جریان تقسیم کار در صنعت و کشاورزی و دامنه وسیع مبادله بازرگانی داخلی و خارجی و رواج مسکوکات زر و سیم و مس آغاز شده بود در دوران ساسانی به اوج می‌‌رسد. آن رونق بزرگ اقتصادی که دو قرن پس از سیطره عرب در خراسان و ماوراء النهر پایه مادی پیدایش یک تمدن درخشان شد نظیرش در ادواری که جامعه ساسانی دچار بحران ها و اختلالات درونی نیست مشاهده می‌‌گردد یعنی در واقع جامعه ساسانی دچار بحران ها و اختلالات درونی نیست مشاهده می‌‌گردد یعنی در جامعه ساسانی همه یا تقریبا همه محمل ها و مقدمات مادی و معنوی جامعه ایرانی مسلمان قبل از مغول را که بهترین دوران تاریخ کهن ماست فراهم می‌‌آورد.

 

برخی قانونمندی های عام تکامل جامعه ایران در دوران پیش از اسلام:

 

درباره جامعه ایران در دوران طولانی پیش از اسلام می‌‌توان مشخصات زیرین را یاد کرد :

 

نظام دودمانی «ویس»:

 

۱- در آغاز ما با نظام دودمانی یا نظام «ویس» رو به رو هستیم. مجموعه‌ای از «نمانا» (خانه ها) «ویس»، مجموعه‌ای از «ویس ها»، «زنتو» و مجموعه‌ای از «زنتو»ها، «دهیو» را به وجود می‌‌آورد. این اصطلاحات را می‌‌توان با خانواده، طایفه، قبیله و قوم که امروز به کار می‌‌بریم تقریبا معادل و یکسان گرفت. بر رأس هر یک از آن ها نمان پد، ویس پد، زنتوپد و دهیوپد قرار دارد. ویس پدها و زنتوپدها اشرافیت اپلاتی را تشکیل می‌‌دادند و مانند خان های دوران بعدی هستند. البته این نظام دودمانی پدرسالای در میان اقوام آریایی چادر نشین و گله دار بود. در شهرها و آبادی های بومیان غیر آریایی نظام اجتماعی از این جلوتر بود و از ترکیب این نظامات است که نظام اجتماعی دوران ماد و هخامنشی پدید می‌‌شود.

 

مسئله آب:

 

۲ ـ مسئله مهم در ایران مسئله آب است. ایران جزء آن بخش عظیم کم آب جهانی است که از صحرای آفریقا گرفته تا صحاری چین ممتد است. لذا برای حفظ کشاورزی باید همیشه شبکه منظم آبیاری مصنوعی ایجاد کرد و آن هم کار روستاییان فقیر و یا حتی تیول داران و بازرگانان نبود. برای این کار می‌‌بایست کورپوراسیون های بزرگی از کارگران با انضباط سخت بکوشد و سدها، آبدان ها، کاریزها بسازد و ترعه‌ها و جوی ها حفر کند. علت رشد تکنیک کهن آبیاری در ایران همین ضرورت عینی است. اسناد متعددی از مداخله مستقیم دول هخامنشی، اشکانی، ساسانی برای ساختن سیستم مصنوعی آبیاری در دست است. رسم سد سازی در دوران پس از اسلام نیز از طرف شاهان ایرانی دنبال شده است.

این واقعیت و نیز این واقعیت که اراضی متصرفی شاه یا شاهنشاه به اصطلاح «مفتوح العنوه» و ملک مطلق خود شاه بود و او می‌‌توانست آن را به درباریان و دیوانیان و شهربان های خویش ببخشد و یا مدت العمر واگذار کند، بر سلطه فردی و اقتدارات شخصی شاهنشاه می‌‌افزود. این اراضی متعلق به شاه و خاندان او غالبا نتیجه فتوحات جنگی بود. شاهان هخامنشی در این اراضی کشت و زرع و باغ داری را تشویق می‌‌کردند تا بر عواید خویش بیافزایند.

تسلط هخامنشی بر سیستم آبیاری و املاک وسیع او دسپوتیسم و استبداد سلطنتی را به حد اعلا می‌‌رساند که مارکس آن را « دسپوتیسم شرقی » می‌‌نامد. این دسپوتیسم خشن و خونین به ویژه در دوران ساسانی جنبه غلیظ تئوکراتیک ( دین سالاری ) نیز پیدا می‌‌کند و شاه به موجودی ماوراء طبیعی بدل می‌‌شود. همین دسپوتیسم است که موجب اسارت عمومی مردم در دست شاه است و مارکس آن را بردگی جمعی نامیده.

در اطراف شاه مستبد دربار و دستگاه دولتی ( دیوان ) و دستگاه جاسوسی و ارتش دم به دم وسیع تر، دم به دم بغرنج تری که از زمان داریوش شکل گرفته در دوران ساسانی به ویژه شهریان و روستاییان به وسیله « آمارگران » و تحت نظر واستر یوشید خراج می‌‌ستاند و گنج او و خزینه دولت یکی است.

 

زوال نظام «ویس»:

 

۳ـ نمودار زوال نظام «ویس» تنها در آن نیست که به جای قدرت ویس پدها و زنتو پدها و دهیوپدها یک شاه قادر پدید می‌‌گردد. رشد سریع شهرها و پیدایش شهرهای تازه به تازه به ویژه در دوران اشکانی و ساسانی، بسط سریع بازرگانی داخلی و خارجی، بسط سریع تولید پیشه وری و تعداد پیشه وران وبغرنج تر شدن تقسیم کار در میان آن ها به ویژه در دوران اشکانی و ساسانی، گسترده تر شدن ساخت دولتی ( دیوان) و بسط ارتش و جاسوسی و دیگر موسسات دولتی و نیز پیچیده تر شدن نظام طبقاتی جامعه ایران همه و همه نشانه آن است که نظام ویس جای خود را به نظام اجتماعی عالی تر و کامل تر می‌‌دهد. در این جامعه آثروانان ( روحانیون) ارتشتاران (سپاهیان)، روستاییان و شبانان و سپس در دوره اشکانی و ساسانی، دبیران و اهل کسب و صنعنت و حرف ( واستریوشان و هتخشان) جزء قشرها و طبقات عمده و اساسی اجتماعی هستند.

 

 

بردگی:

۴ 

ـ بردگی در تمدن های بومی ایرانی قبل از آریایی ها وجود داشت. موقعی که تمدن مختلط آریایی و بومی شکل گرفت بردگی باقی ماند و حتی بسط یافت. بردگی به طور عمده خانگی بود. در مورد استفاده از بردگان در معدن ها نیز در برخی منابع نکاتی ذکر شده است ولی به نظر می‌‌رسد که بردگی هر گز در ایران بدان بسطی نرسید که در یونان و رم به چنان بسطی رسیده بود. در جامعه هخامنشی شبانان و دهقانان آزادی که در یک ایل یا ده بی پا می‌‌شدند به نوکری و غلامی به شهرها می‌‌آمده‌اند و یا به عنوان عمله و کارگر در ساختمان ها کار می‌‌کرده‌اند و حقوق نقدینه دریافت می‌‌داشتند. آن ها به زبان پارسی باستانی «مانیان» یا «گرده» و به زبان عیلامی «کورتش» نام داشتند. همه این کلمات از الفاظ «مان» و «گردا» که به معنای خانه است می‌‌آید. لذا حق گویا با کسانی است که می‌‌گویند آن ها را نمی‌توان برده دانست. با آن که داغ بندگی داشتند از جهت مزدور بودن از قبیل خدمه و کارکنان و چاکرانی هستند که در تمام جوامع طبقاتی دیده می‌‌شود.

 

بردگی در دوران اشکانی:

 

درباره وجود بردگی در دوران اشکانی می‌‌توان با کمال اطمینان قیاس کرد که وضع به همین منوال بوده است. منابع یونانی از «آزاد کردن» بندگان در ایران سلوکی در راه خدایان سخن می‌‌گویند. از آن جا که مقررات وسیع بندگی در دوران بعدی یعنی در جامعه ساسانی دیده می‌‌شود و منابع گوناگونی از آن یاد می‌‌کنند، دلیلی نیست که جامعه اشکانی را نیز مانند جوامع قبل و بعد دارای همان مختصات ندانیم.

 

برده داری در جامعه ساسانی:

 

درباره وجود برده داری در جامعه ساسانی خواه از منابع ایران ( و از آن جمله و به ویژه از روی «مجموعه قوانین» موسوم به «ماتیکان هزار داتستان» که در آن حتی بخشی به قواعد برده داری اختصاص دارد) و خواه از منابع خارج همعصر می‌‌توان اطلاعات بسیاری به دست آورد. بهای متوسط یک بنده 500 درهم بود و خواجه می‌‌توانست برده را به گرو بدهد یا نذر آتشکده کند. امکان معامله با بردگان در فقه زرتشتی تصریح شده است مانند اسلام که برده و آنچه که در ید تصرف اوست از آن مولایش می‌‌دانست ( العبد و ما فی یده لمولاه ).

مسلم است که بردگی تنها خانگی نبوده و در کشاورزی از کار برده استفاده می‌‌شده و در این حالت به هنگام فروش ملک، برده‌ها نیز همراه ملک فروخته می‌‌شدند. پروکوپیوس از مردم کیساریه در کتاب خود[10] نقل می‌‌کند که کوات ساسانی به سربازان خود دستور داد که در صورت فتح از کشتن اهالی خودداری شود ولی غارت آبادی ها و اسیر کردن و به غلامی گرفتن اهالی را مجاز شمرد. مهر نرسی وزیر معروف بهرام پنجم و یزدگرد دوم ساسانی لقب هزار بندک داشت و لذا روشن است که داشتن بردگان بسیار از علائم شکوه و احتشام بود.

 

روابط پولی:

5

- روابط پولی چنان که به موقع خود یاد کردیم از بسیار قدیم در جامعه ایرانی مشاهده می‌‌گردد. این روابط از جوامع رشد یافته آشوری و بابلی و ایلامی سرایت کرده بود به علاوه این را مارکس متوجه بود که در نزد اقوام کوچنده و شبان که در کار مبادله با اقوام ساکن کشاورز بوده‌اند این روابط زودتر پدید می‌‌گردد. لذا خراج هم نقدی، هم جنسی، و هم به شکل کار (بیکار) بود.

 

نظام ملک داری:

6

- در مورد نظام ملک داری می‌‌توان از مطالعه اسناد مختلف منظره زیرین را در جوامع هخامنشی، اشکانی و ساسانی به دست آورد:

در اسناد دوران هخامنشی از ده‌ها یا آبادی هایی به نام «دیدا» (دیوار) «وردته» (در اوستایی ورزنه و در هندی وژه نم) که برخی مایلند آن را به ده مشاع ترجمه کنند و «آوهنا» (هم ریشه با واژه ارمنی اوان یعنی ده) سخن در میان است. تفاوت این اصطلاحات دقیقا روشن نیست ولی به هر جهت این نام آن آبادی هایی است که در آن برزگران با اقتصاد طبیعی صنعت و فلاحت از هم جدا نشده و مالکیت مشترک و مشاع، موازین و مقررات پدر سالاری و دودمانی زندگی می‌‌کرده اند. اهالی همین ورزنه‌ها هستند که به شاه، سپاهیان به ویژه پیادگان جنگی (که در زبان پارسی باستانی کاره [11] نام داشته اند) می‌‌داده اند. در دوران های بعدی اشکانی و ساسانی ـ نیز این واحدهای مشاع دهقانی مرکز عمده تجمع نفوس مولد ایران بود. همکاری و تضامن «همبایی» که شاید پایه عینی کمونیسم روستایی جنبش مزدکی بود در این واحدها حکم روایی داشت.

وقتی جریان تجزیه کمون ها و بسط قدرت دیهگان و منصب داران صاحب تیول یعنی پروسه فئودالیزاسیون از اوائل ساسانیان قوت می‌‌گیرد واکنش دهقانان به صورت گرایش به روش مزدک در می‌‌آید. آرزوی بازگشت به «همبایی» و مساوات دهقانی در ریشه عدالت طلبی مزدکیان است. این نکته را که برخی از مورخین مارکسیست متعرض شده‌اند می‌‌توان پذیرفتنی دانست.

ولی در این جریان فئودالیزاسیون را اگر به معنای اقتصادی آن بگیریم می‌‌توان از همان اوان هخامنشی مشاهده کرد. تردید نیست که جریان فوق در دوران اشکانی و ساسانی بیش تر قوت می‌‌گیرد و شاهان ساسانی به دهگانان متمول صاحب زمین و دارای رعیت (دیهگانیکان) تکیه خاصی می‌‌کنند. مورخان غیر مارکسیستی که درباره ایران تحقیق کرده‌اند ظاهرا فئودالیسم را به معنای فقدان تمرکز و وجود ملوک الطوایف ( کذک خدایی ) گرفته اند. در مارکسیسم برای فئودالیسم محتوی اقتصادی قائلند و آن استثمار مالک فئودال از رعایای وابسته به زمین از طریق گرفتن بهره مالکانه بر اساس مزارعه و غیره است. سیستم ملوک الطوایف یعنی عدم تمرکز البته با فئودالیسم اروپایی همراه بوده ولی صفت اساسی آن نیست. می‌‌تواند جامعه از جهت اقتصادی فئودالی باشد ولی از جهت سیاسی متمرکز باشد. در این جا تباینی نیست.

 

فئودالیسم ایرانی:

 

درباره فئودالیسم ایرانی باید تصریح کرد که مسئله «زمین بستگی» دهقان مطرح نبوده است و منظره فئودالیسم با همان رژیم «ارباب ـ رعیتی» که ما با آن در عهد خود رو به رو بوده ایم تفاوت های مهمی نداشته است.

 

دین ایدئولوژی مسلط:

7-

دین ایدئولوژی مسلط یا شکل مسلط ایدئولوژیک است که در دوران اشکانی به صورت تثلیث اورمزد ـ ناهید ـ مهر در می‌‌آید و سرانجام در دوران ساسانی به شکل آئین زرتشتی یکتا پرستانه و این بار مجهز به قواعد فقهی و شرعی، اصول و کلامی، پایه معنوی دولت قرار می‌‌گیرد. ولی بین تخت و آتشکده پیوسته نبرد سختی در جریان است و شاهان اشکانی و به ویژه شاهان ساسانی، گاه با تکیه بر شورش ها گاه با تکیه به طبقات ناراضی می‌‌کوشند تا از قدرت موبدان و هیربدان بکاهند. در میان شاهان این دوران هزار و پانصد ساله، کورش و داریوش هخامنشی مهرداد اول و دوم و ارد و بلاش اشکانی، اردشیر و شاپور و خسرو اول ساسانی نقش ویژه‌ای در تشکل قدرت هیئت حاکمه زمین داران و منصب داران و روحانیون بزرگ و سپهسالاران و روسای قبایل و خاندان های اشرافی دارند.

 

 

منبع:

  • شیوه آسیائی تولید در ایران
  • ایران در کانون تحقیق و توجه مارکس و انگلس

Bottom of Form