راقویونلو واژهای ترکی و به معنی صاحبان گوسفندهای سیاه است. این واژه بسته به لهجه محلی گوینده، قره قویونلو هم تلفظ و نوشته میشود.
نام قراقویونلو ها اولین بار در تاریخ در دوره قبل از سلسله صفویه مطرح گردیده است. قراقویونلوها که ترکمن بودند ابتدا دست نشاندگان سلسله مغولی جلایریها در تبریز و بغداد بودند. اما در سال ۱۳۷۵ (میلادی) قرا یوسف رهبر قراقویونلوها در پی شورشی بر علیه جلایریها استقلال خود را از جلایریها اعلام کرد و کنترل آذربایجان، موصول و بغداد را بدست گرفت. تیموریان در حوالی ۱۴۰۰ قرا یوسف را شکست داده و قرایوسف به مصر متواری شد. وی پس از مدتی و در ۱۴۰۶ با کمک حاکمان وقت مصر، مملوکها، دوباره کنترل تبریز را بدست آورد.
واپسین فرمانروای قرهقویونلو جهانشاه قراقویونلو نام داشت که اوزن حسن از دودمان آققویونلو او را شکست داد و وی را به همراه پسرش کشت.
مسجد کبود در تبریز از بناهای ساخته شده در دوران قرافویونلوها میباشد.
در حال حاضر تیره هائی به همان اسم در میان بازماندگان ایلات شاهسون در استان مرکزی و قشقائیها در حوالی استان فارس وجود دارند. (بطور مثال ناصر خان قشقائی از تیره قراقویونلو بوده است.) فرافویونلوهای ساوه از طایفه ایل بغدادی میباشند و گفته میشود که در زمان نادرشاه به ایران انتقال داده شده اند. منبع یا منابعی که ارتباط این اقوام و گروهها را به قراقویونلوهای دوره قبل از صفویه ذکر کرده باشد در دسترس نیست. امااین فرضیه خیلی دور از حقیقت نیست. علی الخصوص که قراقویونلو ها مدتی حاکمان بغداد نیز بوده اند.
فرمانروایان قراقویونلو:
Top of Form
Bottom of Form
سید محمد مشعشع که عرب زبان بود، درزمانی میزیست که مذهب شیعه رواج یافت. او درسال 840 قمری دعوی مهدی گری را آشکارساخت. او درمنطقه خوزستان تاراج و غارت کرد. درنهایت به خوزستان دست یافت. پسرش مولی علی دعوی خدایی کرد و بیش از پدر به قتل و غارت مردمان آن منطقه پرداخت. به قدری به جنایت پرداخت که نهایتا به قتل رسید.
سید محمد مشعشع که دعوی مهدی بودن را گاه داشت، نوشت امام ناپدید بهرکاری تواناست .. و هرکه را خواست با گناه و بیگناه نابود میکند. او درحالی مدعی مهدی گری بود که سواد اندکی هم ازتاریخ مذهب اسلام داشت. مشعشیان به خوزستان و تا بخشی از عراق جزایر اطراف با خون و خرافات حکومت کردند. و خود را شیعه و پیرو مهدی گری خواندند.
مشعشعیان هم به دست ترکها و نهایتا به دستور شاه اسماعیل تارومارشدند.
پس از برافتادن مغول مرعشیان که در مازندران پیدا شده بودند (سادات عرب که به مرعشیان مازندران معروفند) در سال 760ه.ق میر قوم الدین مرعشی، حکومت مرعشیان را تاسیس کرد. در سال 782ه.ق سید فخر الدین مرعشی فرزند میر قوام الدین با تصرف رستمدار (نور) قریه ی واتاسان را در نزدیکی ناتل (پایتخت دشت رستمدار) بنا نهاد و مقر حکومت خود ساخت. اما به زودی امیر تیمور گورکانی (در 786 ه.ق ) به مازندران و رستمدار لشکر کشید و سادات مرعشی نیز از تیمور شکست خوردند.
امیر تیمور در لشکر کشی دوم خود به مازندران در سال 794ه.ق به کلی سادات مرعشی را سرکوب کرد و بر رستمدار(نور) نیز تسلط یافت. مرعشیان به تبعید ماوراءالنهر که امیر تیمور در حقشان روا داشته بود رفتند.
قیام مرعشیان ، محصول و نتیجه قیام سربداران بود که از آمل آغاز شد و این منطقه را نیز زیر چتر خود گرفت . چون شیخ خلیفه ، مقتداى مذهبى سربداران - مرد پاکیزه روزگارى که از اهالى آمل بوده ، پس از سیر و سلوک ، راهى سبزوار شد و نطفه ى قیام سربداران را در آن جا به بار نشاند و بعدها قیام مرعشیان ، به عنوان شعبه اى از قیام سربداران در مازندران ایجاد شد.
مرعشیان ، شیعه اثنى عشرى بودند که با الهام گیرى از تعلیم مذهبى - سیاسى رهبران مذهبى سربداران توانست از آن به عنوان مکتبى براى قیام خود استفاده کند.
یکى از اصول اساسى این قیام مبارزه با ظلم و ستم بود. ظلم و ستم در این دوره جنبه اجتماعى ، اقتصادى و گاهى سیاسى داشت که بر رعایا اعمال مى شد.
سید قوام با استفاده از بعد ستم ستیزى تشیع توانست بر این حکام ظالم و ستمگر منطقه پیروز شود، از ویژگى هاى دیگر این قیام بسط عدالت و مساوات اجتماعى بود لیکن باز با انشقاق از هم رزم و هم کشى خود افراسیاب چلاوى ، پیروزى از آن جناح شیخیان گردید فتوت ، راستى ، صداقت و راست کردارى از جمله خصوصیات پیروان سید قوام و کلا، حاکمیت وى بود. اکثر پیروان سید قوام را افراد پیشه ور و روستایى و بیش تر رعایا تشکیل مى دادند. علل فروپاشى این نهضت را، بایستى در جنگ هاى متعدد آنان و نیز ظهور امیرتیمور، در شرق دانست که به هیچ یک از قیام ها و سلسله هاى محلى رحم نکرد و گویى وى براى سرکوبى این قیام ها آمده بود.
منبع:
مرعشیان در تاریخ ایران. مصطفی مجد. 1380